کلاس زبان
سلام دختر گلم
بازم دیر اومدم برات بنویسم
اول از همه اینکه بالاخره همت کردم و ثبت نامت کردم کلاس زبان
قربونت برم با چه ذوق و شوقی رفتی
اول خوب بود با بچه ها نشسته بودی و برام حرف میزدی بعد که مربی ات اومد و من اومدم بیرون از کلاس شروع کردی گریه کردن عزیزم قربون اشکات برم بعد اومدم توی کلاست پیشت با خودم گفتم چون تقریبا یکسال از همه کوچیکتری نمیشینی تو کلاس و ناراحت شدم بعد مربی تون شروع کرد صحبت کردن باهاتون به قول خانمتون نه به گریه اول کلاست نه به بعدش هیچ کسی جواب سوالای مربی رو نمیداد جز شما شعر هم که میخوند همه سایلنت بودن فقط شما باهاش میخوندی عزیزم که خانمتون چند بار گفت بچه ها مثل نازنین زهرا جواب بدین و کلی منم کیف کردم
هربارم میریم آخر کلاس خانمت کلی ازت تعریف میکنه و میگه که شما خودت بلد بودی درس اون روز رو
تازه خودشیرین هم هستی کلاس که تموم میشه همه میرن بیرون یا نشستن سرجاشون تا مادرشون بیاد من هربار اومدم شما چسبیده بودی به خانمتون و داشتی براش بلبل زبونی میکردی کیفتم میدی خانمتون برام جمع کنه وسایلت رو
عزیزم ک واقعا شیرینی
یه چیز خنده دار
روز اول استرس گرفته بودی تند تند دستشویی میرفتی شما که میومدی بری دستشویی بچه های دیگم یادشون میافتاد خخخخخخ همه باهم میرفتین و میامدین کلاس تعطیل میشد
بیرون هم که میریم تا کسی میگه اسمت چیه میگی نازنین زهرام کلاس زبانم میرم
قربونت بشم نفسم عکس هم بعد برات میزارم الان کابل دوربین پیشم نیست عزیزم